سلام مامانی
مامان شدن....بابا شدن....واژه های سنگینی بود که از مدت ها قبل منو بابایی خودمون رو واسش آماده کرده بودیم. و خدا جون لطفش رو بر ما تمام کرد و شما رو تو دل من قرار داد. حس شیرین مادر شدن و پدر شدن حسی هست که خدا تو دل من و بابا جونت قرار داد.
عزیز دلم منو بابایی در تاریخ صبح زود رفتیم آزمایشگاه و من آزمایش خون بتا دادم و فهمیدیم خدا شما رو به ما هدیه داده و خیلی ذوق کردیم.(البته عصر روز قبلش با پر رنگ شدن دو خط بی بی چک فهمیدیم خبرایی هست.)
بعدش هم که رفتیم سونوگرافی و ما شما رو دیدیم و اسمت رو گذاشتیم ترنج. آخه میدونی مامانی خیلی کوشولو بودی . فکر کن 2 میلیمتر بودی اون موقع و قلبت هم تشکیل شده بود. وااااااای چه حس خوبی داشتیم ما. آخه تو به این کوشولویی قلبت دیگه چقدره عشقم.
الان شما 17 هفته و 4 روزه که پیش مایی و شما روز به روز بیشتر تو دل منو بابایی جایگاه ویژه ی خودت رو نشون میدی.و ما رفتیم سونوی ان تی دادیم و فهمیدیم که صحیح و سالمی. وای خدا تو این مدت چقدر تغییر کرده بودی و دقیقا شکل انسان کامل رو داشتی. همه چیزت معلوم بود. قربوووووووووون اون تکون های پای کوشولوت توی سونو گرافی برم. پات رو از بالا آوردی پایین و بابایی فیلمت رو گرفته عشقم.
فقط ما فعلا نمیدونیم شما دخملی یا پسملی؟
حدود 5 روزه دیگه میریم سونو و متوجه میشیم. ایشالا.
فرقی واسمون نداره فقط سالم و صالح و خوشگل و باهوش باش.
راستش این 4 ماهی که من شما رو باردارم به خاطر دردای زیر دلم و ویار شدیدم خیلی سرم و آمپول زدم و ویارم خیلی اذیتم میکرد و دکتر گفته بود باید استراحت کنی. واسع همین همه کارهای خونه رو بابایی داره انجام میده و غذا درست میکنه خرید میکنه و خلاصه خیلی بهمون میرسه. ...از همین جا از بابا جونت تشکر میکنم که اینقدر هوامون رو داره. اینا رو مینویسم و دوست دارم وقتی بزرگ شدی بدونی چقدر بابایی زحمتت رو کشیده و وجودش باعث افتخارمونه.
نفس من و بابا...من برم ناهار بخورم چون گرسنه ای. بابایی امروز برامون قارچ پلو درست کرده..راستی دست پخت بابایی خیلی عالیه.
بوس برای تو عزیزه دلممممم.