ثمره ی عشق منو بابایی

سلام دختر گلم

1392/1/21 12:37
نویسنده : مامانی
599 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل قشنگ مامان. تو خوبی؟؟؟ مامانی امروز زیاد وول نخوردی . البته الان که سیب خوردم گویا شما دوست داشتی طعمش رو و ووول خوردی. میدونی وقتی تکون میخوری من چه حالی میشم؟؟؟ بیشتر حست میکنم .

امروز22 هفته و یک روزته. یعنی 22 هفته گذشته وارد هفته 23 شدم. کمی طرف راستم درد میکنه اما تورو خدا قول بده محکم بچسبی به دل مامان و حالا حالا هاااااااا بیرون نیای. وقت واسه بیرون امدن هست.

امروز به ماهی قرمزت غذا دادم از دست من نمیخووره مامانی اما از دست بابایی کلی غذا میخوره.

دیشب هم کلی با خرست که اسمش بنیتاس بازی کردم و سلامت رو رسوند.بابایی دیشب زحمت کشیدن و برام پیتزا درست کردن. فکر کنم زبون شما سوخت کمی چون تند بود غذاش. امروز بابایی میخواد مرغ درست کنه و من قول میدم حسابی بخورم تا شما تپلی بشی.

مامانی من و بابایی میخوایم یه اسم خوشگل برات انتخاب کنیم اسمی که برازنده ی شما باشه. تو هم دعا کن اسم خوشگلی برات انتخاب کنیم. کاش خودت میگفتی چی بزاریم.

راستی یه  خبر خوب. 30ام مادر جون میان خونه ما . میخوایم باهاش بریم خرید سیسمونی کنیم برات. آخه تو نوه ی عزیزشون هستی. و تو رو خیلی دوست دارن. چند تا لباس کوچولو سایز صفر برات خریده . ایتقده کوچولوئه که من و بابایی خندیدیم. وقتی بزرگ شدی و اینا رو خوندی بدون زمانی سایز شما صفر بوده خوشگل مامان.

این روزا فکر بابایی مشغول خونه هست. دعا کن زودتر به نتیجه دلخواهش برسه و اجاره بره. باشه مامان؟؟

بدون اینجا خیلی ها منتظرت هستن پس لطفا زودتر بزرگ شو و خودت بیا و ببین. اینجا آدمهای زیادی منتظز امدن تو هستن و دوستت دارن... بی توقع.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)